رفت اون قلبم زخم وپاره شد این قلبم 

قاین قلبی که شکست شکست و رفت

قلبی که شکست

دوتا نیست تا قلب دگر داشت

این قلب رو تقدیم کنم امان از او نیست

نگهبان این نگهبان خوبی نیست پس امانی نیست

واسه قلب بی امان یار نیست چون از یار امان نیست

قلب من کجاست بی پناهست؟

1بار صدایش میکنم 2صدایش میکنم 3 صدایش میکنم

دیگر فایده نیست این قلب با من دیگر نیست

همه یارو یاور میخوان یارو یاور با قلب میخوان

داداشی

چشاتو باز کن داداشی

چشاتو باز کن داداشی

چرا چشاتو بستی؟

چرا دلتو به رویمون بستی؟

داداشی چرا از پیشمون رفتی؟

چرا داری میری

تورو خدا چشاتو باز کن

به حرفه من گوش کن

چشاتو نبند به رویه من

بلند شو نگاه کن به رویه من...

...چشای قشنگتو بستی به حاله خود خوابیدی

چشایه من خواب نداره به حاله تو اشک میرزه

دل قرارو اروم نداره دلم برات تنگ میشه

چرا داداشی میخوای بری کجا داری میخوای بری

من اینجا به یادت نشستم

توکجا داری میری داداشی

داداشی چشاتو باز کن

چشاتو باز کن داداشی

اشک هایه من به رویه تو میرزه

چرا اشک نداری بریزه

من دارم حرف میزنم چرا خوابیدی؟

..این اشک هایه مزاحم نمیزاره ببینم

این اشک مزاحم نذاشت حرف بزنم

من دارم میمیرم به حاله تو میمیرم

داداشی منم میبردی به جای که میرفتی

داداشی من تک دور دونه ی من تو سروری

پیشه همه کس عزیزی

واسه من عزیزتر از جونم بودی

به حاله تو گریه کنم بس نیست

نصفه زندگیم ماله توست

پس بزار من جای تو باشم...

تو چشاتو باز کن ببینم

به چشام نگام کن ببینم

بگو دوسم داری

بگو بدونه من نمیری

داداشی کجای 

کجا داری میری برگرد   

من به حاله تو داغونم   

از غم وغصه میمیرم

چشاتو باز کن داداشی

چشاتو باز کن داداشی

 شاعر: آرزو از گنبد

شکست قلبم

رفت اون قلبم  زخم وپاره شد این قلبم 

این قلبی که شکست  شکست ورفت

قلبی که شکست   دوتا نیست تا قلب دگر داشت

این قلب رو تقیدم کنم امان از اون نیست

نگهبان این نگهبان خوبی نیست پس امانی نیست

واسه قلب بی امان یار نیست چون از یار امان نیست

قلب من کجاست؟ بی پناست چرا پناهی نیست

بار صدایش میکنم 2 بار صدایش میکنم 3 بار صدایش میکنم

دیگر فایده نیست این قلب با من دیگر نیست

همه یارو یاور میخوان یارو یاور با قلب میخوان

ولی قلبم شکسته کسی قلبه شکسته نمیخواد

قتی خودش صدا ندارد از کسی صدا نمیخواد

فقط از دور نگاش میکنم چون میترسم

من شکسته ام از دل شکسته م 

دلی که بی پناهست کجارو دارد

حرف من غلط نیست گوش کردنی نیست 

تو وجود همه هست

یار دل از دور نگاش میکنم چون میترسم 

قلب کسی را نشکن چون فقط یکی ست

شکستن اون گناست چون دگر نیست

آخه فرديا

اون فردی که داشتی تو هوای سردی میاوردی واسه هرکی

اون فردی که داشتی اسمشو نداشتی

واسه اون میخوندی هرچی که داشتی

اون غریبه که داشتی

نگاه عمیی که داشتی دلت واسه بود

آخه فرديا

چی بگم دیگه راهی نمونده هرچی که داشتی

تموم میشه تو اون هوای سردی

بعدش رفتی هرچی گفتی از دردی

واسه اون هستی هاش

اون فریاد داد دلت تواون هوای سردی

بااون دل نگاه گرمی با اشک گرمش میاد از دردش

.اخه اون شده ساز دردش اخه اون میشه نگاه بختش

اخه این دیگه نشده فردای راهش

اون کسی که ساخته اون لحظه ای که سوخته

اخه چقدر سخته واسه اون لحظه ی که داشتی

حالااون بازیا حالا هرچیداشتی تو هرجای که باشی باختی

بعدش نشستی تو گوشه ی واسه اون هستی هات

اخه چقدر بگم فردیا تو دیگه واسه اون رفتی

برو دیگه دیگه نمیخوام اینجوریاشو

واسه من نیار هرجا که باشی هرجا که باختی

تو لحظه ی که شدی بازیچهی این

دیگه نیا سراغم فردیا

این قصه ی که گفتم

این خواننده ی که داشتم

تاراهی واسه فردا نزاشت

 سوختن

سوختی اینجا سوختی اونجا

هرجا که باشی باختی هرجا

دلت بسوزه بزار که باشه

هرجا که باشه مست که باشه

به ماچه که باشه این در اون در که باشه

رفتی اینجا رفتی اونجا

نزاشتی که باشم اینجا اونجا

هرجا که هستی اون دختر هستی

که داشتی بزار بمون باسه خودت هستی باشه

این ختم روزگار اون رد روزگار باشه که همیشه هردویه روزگار

روزگار من دیگه واسه تو رفته رفته دیگه نمیمونه

نمزارم که بمونه دیگه واسه اینجوریاچه بد میشه

روزگار بد یها از تو میشه

سنگ غروب هرجا مثل تو باشه

طلوع ش تو ختم روزگار باشه

سوختن شمع ها همیشه کنارت باشه

قلبم شعله میشه

چشام کلی اشکه

زبونم پر حرفه

عقلم دیوونه میشه

  دست وپام از لرزه

راهم به بم بست میرسه

دادو جیغ میزنم

میگم اینا بازم کمن اینا از غمن

من ادمه بد نیستم

نمیگم ادمه خوب هستم

رباط پرست نیستم

که دل از رباط پرست باشم

حرفه من دروغ نیست

دروغ تو وجودم نیست

مثله رباط ها سنگ دل نیست

این قلم و گرفتم

نوشته هارو نوشتم

 به یاد تو نوشتم

بدون که عاشقت شدم

خیلی دوست داشتم

تقدیم به تو گلم